جدول جو
جدول جو

معنی ضیاءالدین علی - جستجوی لغت در جدول جو

ضیاءالدین علی
(ءُ د د)
علی. از خواص بندگان سلطان غیاث الدین محمود بن سام از سلاطین غوری است و بسال 597 هجری قمری از جانب این سلطان حکومت نیشابور یافته است. (حبیب السیر ج 2 ص 217)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ئُدْ دی)
مکی. شاگرد علاّمه جارالله زمخشری. او راست کتاب کفایه فی علم الاعراب که شرح انموذج است
(خواجه...) از بزرگان وقت خود و مزارش به تبریز بوده است. (نزهه القلوب چ اروپا ص 78)
اردوبادی، متخلص به شفیعی شارح معمیات حسین بن محمد شیرازی
احمد، متخلص به نیّر. مؤلف طبقات ناصری
لغت نامه دهخدا
(ءُ د د)
عمر. والد امام فخرالدین رازی، از مردم ری. وی نخست فقه آموخت و بعلم خلاف و اصول اشتغال ورزید تا آنجا که در آن تمیزی بسیار حاصل کرد و کم نظیر گشت. ودر ری به تدریس پرداخت و در اوقاتی معلوم خطبه خواندی و خلقی انبوه بسبب بلاغت و حسن ایراد سخن بر وی گرد آمدندی و بدین روی میان خواص و عوام شهرتی یافت و نامی شد. وی را تصانیف بسیار در اصول و وعظ و جز آن است. ضیاءالدین را دو پسر بود، مهتر رکن الدین لقب داشت و کهتر امام فخرالدین. (عیون الانباء ج 2 ص 25)
لغت نامه دهخدا
(ئُدْ دی)
بلخی. هدایت گوید: واعظی خوش بیان و عالمی چرب زبان بوده در بلخ تمکن داشته و خلق را موعظه میفرموده. محمد عوفی گوید او را ملاقات کردم، فاضل بود. این چند بیت از او نوشته شد:
زهی در شان تو منزل همه آیات سلطانی
بدیده عقل در دست تو رایات جهانبانی
تو خورشید جهانگیری از آن با تیغ صبح آسا
گرفتی هفت کشور را بیک ساعت به آسانی
چنان آسوده شد جمع خلایق در دیار تو
که جز در طرۀ دلبر نبیند کس پریشانی
چو ذوالقرنین از مشرق یکی بخرام در مغرب
که تادانند در عالم توئی اسکندر ثانی.
گویند چون بر منبر رفتی عادت وی چنان بودی که عمامۀ خودرا چنان نهادی که پیشانی او و صدغ او را پوشیدی، یکی به وی نوشت که عمامه را لختی برتر نه که روزی را خدا می دهد، و او این رباعی را در جواب فرستاد:
یک شهر حدیث من و اشعار من است
در هر کنجی سخن زگفتار من است
گر پیش نهم یا سپس ای مرد سره
پالان زن تو نیست دستار من است.
(از مجمع الفصحا ج 1 ص 336)
لغت نامه دهخدا